ترجمه مقاله

شمر

لغت‌نامه دهخدا

شمر. [ ش ُ م َ ] (نف مرخم ) شمارنده . تعدادکننده و همیشه به صورت مرکب استعمال میگردد. (ناظم الاطباء). شمارنده . (از آنندراج ) (از انجمن آرا). مخفف شمار و شمرنده و همیشه بصورت ترکیب آید، چون : ستاره شمر، اخترشمر، دینارشمر. (یادداشت مؤلف ).
- ستاره شمر ؛ ستاره شناس . منجم . (یادداشت مؤلف ) :
به سام نریمان ستاره شمر
چنین گفت کای گرد زرین کمر.

فردوسی .


رجوع به ماده ٔ ستاره شمر شود.
|| امر به شمردن . (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به شمردن شود.
ترجمه مقاله