شمشادقد
لغتنامه دهخدا
شمشادقد. [ ش َ/ ش ِ ق َ ] (ص مرکب ) راست قد و بالا. (ناظم الاطباء). آنکه چون شمشاد قامتی راست و بلند دارد :
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی سایه ٔ سیم اندامی .
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان .
رجوع به شمشادبالا شود.
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی سایه ٔ سیم اندامی .
حافظ.
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان .
حافظ.
رجوع به شمشادبالا شود.