ترجمه مقاله

شنار

لغت‌نامه دهخدا

شنار. [ ش َ ] (ع اِ) عیب بدتر و عار. (از منتهی الارب ). بدترین عیب و عار. (از اقرب الموارد). || دشمنی کردن باشد و دشمن داشتن یعنی با کسی و چیزی بد بودن . (برهان ). || امر مشهور به بدی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فضاحت و بی آبرویی و رسوایی و بدنامی و ننگ و عار. (ناظم الاطباء) :
زانکه بی شکری بود شوم و شنار
میبرد بی شکر را تا قعرنار.

مولوی .


ترجمه مقاله