ترجمه مقاله

شنب

لغت‌نامه دهخدا

شنب . [ شَمْب ْ ] (اِ) گنبد. و از این است که گنبدی را که سلطان غازان در آذربایجان ساخته بود شنب غازان خوانند یعنی گنبدغازان . (برهان ) (جهانگیری ). خم بمعنی گنبد است . (انجمن آرا). گنبد باشد. (سروری ) (رشیدی ). گنبد بزرگ . (یادداشت مؤلف ). طاق . قبه . رجوع به شنب غازان شود.
- شنب توحید ؛ محلی در تبریز که صوفیه بدانجا گرد می آمده اند برای ذکر و سماع و غیره . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله