شنونتنلغتنامه دهخداشنونتن . [ ش َ نو ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) بلغت زند و پازند بمعنی نوشتن باشد و «شنونمی » یعنی «نویسم » و «شنونید» یعنی «بنویسید». (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).