ترجمه مقاله

شنک

لغت‌نامه دهخدا

شنک . [ ش ِ ] (هندی ، اِ) نام حلزون به زبان هندی . (الجماهر ص 1). حلزون ملتوی که هنگام سوار شدن بر پیل در آن بدمند و آن را بفارسی سپیدمهره نامند. (از ماللهند ص 55، 79، 171) : وفی بحرها [ بحر هرکند ] اللؤلؤ و الشنک و هو هذا البوق الذی ینفخ فیه مما یدخرونه . (اخبار الصین و الهند ص 4). || نوعی بوق که از شنک سازند.
ترجمه مقاله