ترجمه مقاله

شهدآمیز

لغت‌نامه دهخدا

شهدآمیز. [ ش َ ] (ن مف مرکب ) شیرین و مخلوط با شیرینی . (ناظم الاطباء). آمیخته با شهد. || مجازاً، شیرین سخن . شیرین گفتار :
شاه از آن سرخ سیب شهدآمیز
خواست افسانه ای نشاطانگیز.

نظامی .


بوسه ای بر کنار ساغر ده
پس بگیر آن شراب شهدآمیز.

سعدی .


- کلام شهدآمیز؛ کلام فصیح . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله