شهد
لغتنامه دهخدا
شهد. [ ش َ ] (اِخ ) نام ناحیه یا رودی و یا به تعبیر قدما دریایی است و بر حسب آنچه در شاهنامه آمده در مشرق ایران واقع بوده است :
از این کوه تا پیش دریای شهد
درفش و سپاه است و پیلان و مهد.
بیاورد سیصد عماری و مهد
گذر کرد زان سوی دریای شهد.
ترا چاره آن است کز راه شهد
سوی چشمه ٔ سو گرایی به مهد.
پیاده همی راند تا رود شهد
نه پیل و نه تخت و نه تاج و نه مهد.
|| نام کوهی بوده است و بر حسب آنچه در شاهنامه ٔ فردوسی آمده است در حدود مشرق ایران میان کشمیر و چین و رود سند :
ز کشمیر تا دامن کوه شهد
سراپرده و پیل دیدیم و مهد.
از این کوه تا پیش دریای شهد
درفش و سپاه است و پیلان و مهد.
فردوسی .
بیاورد سیصد عماری و مهد
گذر کرد زان سوی دریای شهد.
فردوسی .
ترا چاره آن است کز راه شهد
سوی چشمه ٔ سو گرایی به مهد.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2095).
پیاده همی راند تا رود شهد
نه پیل و نه تخت و نه تاج و نه مهد.
فردوسی .
|| نام کوهی بوده است و بر حسب آنچه در شاهنامه ٔ فردوسی آمده است در حدود مشرق ایران میان کشمیر و چین و رود سند :
ز کشمیر تا دامن کوه شهد
سراپرده و پیل دیدیم و مهد.
فردوسی .