شهرمندلغتنامه دهخداشهرمند. [ ش َ م َ ] (ص مرکب ) آزمند و حریص و طامع. (ناظم الاطباء). اماظاهراً دگرگون شده ٔ شره مند باشد (شره ، حرص + مند).