ترجمه مقاله

شهروز

لغت‌نامه دهخدا

شهروز. [ ش َ ] (اِ مرکب ) مصحف شهروذ = شهرود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی شهرود است که رودخانه ٔ بزرگ باشد. (برهان ) (از جهانگیری ) (از ناظم الاطباء) (ازآنندراج ). || ساز رومیان و غیره . (برهان )(آنندراج ). || آلتی از آلات موسیقی و آنراحکیم بن احوص سغدی در سنه ٔ سیصد هجری به بغداد اختراع کرد. (مفاتیح ). رجوع به شاهرود و شهرود شود. || (اِخ ) شهر خسرو پرویز. (برهان ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله