ترجمه مقاله

شوبک

لغت‌نامه دهخدا

شوبک . [ ب َ ] (معرب ، اِ) شوبق . شوبج . (یادداشت مؤلف ). معرب چوبک . (از اقرب الموارد). چوبی که خمیر را بدان پهن میکنند. وردنه . چوبک . || چوب پاسبانان . چوبک . || نام گیاه چوبک . (فرهنگ فارسی معین ). چُغان در تداول مردم قزوین . رجوع به چوبک شود.
ترجمه مقاله