ترجمه مقاله

شورمور

لغت‌نامه دهخدا

شورمور. (اِ مرکب ) نوعی از مور که بغایت خرد باشد. (غیاث ). مورچه های خرد و کوچک . (برهان ) (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) این لغت از توابع است و بمعنی نحس و ضعیف است . (انجمن آرا) (از آنندراج ) :
شورمورند حریفانت ولیکن گه لاف
شارمارند و نفر با نفر آمیخته اند.

خاقانی (از انجمن آرا).


|| (اِ مرکب ) غوغا و آشوب ... (انجمن آرا) (از آنندراج ). و رجوع به شور و مور شود.
ترجمه مقاله