ترجمه مقاله

شوص

لغت‌نامه دهخدا

شوص . [ ش َ ] (ع مص ) به دست ایستاده کردن چیزی را. || جنباندن چیزی از جای وی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مالیدن به دست و شستن و نیک پاکیزه کردن . (منتهی الارب ). بشستن و پاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). شستن و پاک کردن . (از اقرب الموارد). || خائیدن مسواک را و دندان مالیدن به مسواک یا مسواک کردن از زیر بسوی بالا. || درد کردن دندان . || درد کردن شکم . || لگد زدن بچه در شکم مادر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله