ترجمه مقاله

شولان

لغت‌نامه دهخدا

شولان . [ ش َ / شُو ] (اِ) کمند و آن ریسمانی است بلند. (برهان ) (جهانگیری ). تبدیل سولان بمعنی کمند ونردبان است . (انجمن آرا) (آنندراج ). جهانگیری ظاهراً بار نخست این صورت را اختراع کرده و بدان معنی کمند داده و از بیت ذیل به غلط افتاده است :
از این چاه برشو به شولان دانش
به یک سو شو از جوی و از جر عصیان .

ناصرخسرو.


این کلمه در شعر «به سولان » است با سین مهمله ، تلفظی از سَوَلان ، کوه معروف آذربایجان . (یادداشت مؤلف ). || چوبی سرکج که بدان دلو به چاه فروبرند و برآرند آب کشی را. (یادداشت به خط مؤلف ). || شاخه ٔ راست . ترکه ٔ راست . ترکه ٔ راست و خوش اندام . عسلوج . عسلوجة. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله