ترجمه مقاله

شولیده

لغت‌نامه دهخدا

شولیده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف )اسم مفعول از شولیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). درهم و پیچیده . پریشان شده و درهم گشته و حیران گردیده . (برهان ). (مرادف ) شوریده و ژولیده . (انجمن آرا) (آنندراج ). پریشان شده و درهم گشته و ژولیده . (ناظم الاطباء).
- زلف شولیده ؛ زلف پریشان و ژولیده :
رشید اختیار زمانه است طبعم
در این فن چو در زلف شولیده شانه .

انوری .


- شولیده شدن ؛ تشوش . (تاج المصادر بیهقی ).
- شولیده شدن عقل ؛ ذهاب عقل . (مجمل اللغة).
- شولیده نبشتن ؛ تعریض . (مجمل اللغة).
ترجمه مقاله