ترجمه مقاله

شومسار

لغت‌نامه دهخدا

شومسار. (ص مرکب ) نامیمون . نامبارک . که اساس آن شوم باشد :
چنین رفت آن قصه ٔ شومسار
که گفتیم ای دادگر شهریار.

شمسی (یوسف و زلیخا).


ترجمه مقاله