ترجمه مقاله

شکال

لغت‌نامه دهخدا

شکال . [ ش ِ ] (ع اِ) پای بند ستور. ج ، شُکُل . || رسن پالان که در تصدیر و تنگ شتر بندند تا پالان پس نرود. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رسن میان اشتر. (مهذب الاسماء). || بندی میان تنگ پالان بند و تنگ زیر شکم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بندی میان دست و پای ستور. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (ص ) اسبی که سه پای سپید و یکی به رنگ دیگر یا عکس آن بُوَدش . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اسبی که دست و پای وی سفید بود به خلاف یکدیگر،و کان النبی (ص ) یبغض الشکال . || آن گوسفند که دستها و پایهای وی سفید بود. (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله