ترجمه مقاله

شکاونده

لغت‌نامه دهخدا

شکاونده . [ ش ِ وَ دَ / دِ ] (نف ) نقب زن و چاه جوی را گویند و به عربی نَقّاب خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء). آنکه زمین را بکاود. کاونده و نقب زننده ، بدین جهت گورشکاف و کفن دزد را گویند. و شکاوند مخفف شکافنده است وآنرا شکاونه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). شکافنده . (فرهنگ فارسی معین ). کاونده . (ناظم الاطباء). ورجوع به شکافنده شود. || گورشکاف و کفن دزد. (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج ).
ترجمه مقاله