ترجمه مقاله

شکریدن

لغت‌نامه دهخدا

شکریدن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص ) شکردن . شکار کردن . قنص .اقتناص . صید. (یادداشت مؤلف ). شکار کردن . (آنندراج ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (برهان ). || شکستن دشمن باشد. (آنندراج ) (برهان ) :
همی بود بوس و کنار و نبید
مگر شیر کوگور را بشکرید.

فردوسی .


|| کشتن . (یادداشت مؤلف ). || گرفتن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به شکردن در همه ٔ معانی شود.
ترجمه مقاله