شکسته پر
لغتنامه دهخدا
شکسته پر. [ش ِ ک َ ت َ / ت ِ پ َ ] (ص مرکب ) شکسته بال :
قاف از تو رخنه سر شد و عنقا شکسته پر
از زال خرد یک تنه تنها چه خواستی .
رجوع به شکسته بال شود.
قاف از تو رخنه سر شد و عنقا شکسته پر
از زال خرد یک تنه تنها چه خواستی .
خاقانی .
رجوع به شکسته بال شود.