ترجمه مقاله

شکسته نفسی

لغت‌نامه دهخدا

شکسته نفسی . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ن َ ] (حامص مرکب ) فروتنی . تواضع. هضم نفس ، و با کردن و نمودن صرف شود. خفض جناح . خود را کوچکتر از آنچه هست خواندن . (یادداشت مؤلف ).
- شکسته نفسی کردن ؛ خود را کوچکتر از آنچه هست گفتن یا نمودن . خود را دون آنچه هست به فروتنی نمودن . خود را کوچک و حقیر گرفتن . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله