ترجمه مقاله

شیار

لغت‌نامه دهخدا

شیار. (اِ) شدیار = شدکار. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). زمینی را گویند که بجهت زراعت با گاوآهن شکافته باشند. (برهان ). زمین گاوآهن زده . (فرهنگ اسدی ). شکاف که با گاوآهن در زمین کرده باشند. (ناظم الاطباء). اثری که بر زمین ماند از راندن گاوآهن . (یادداشت مؤلف ). زمین شکافی برای تخم ریزی . (رشیدی ). گویا شیار و شدیار و شدکار، دریدن زمین است با نوک گاوآهن و مثل آن بدرازا، و شخم اعم است چه با بیل نیز (گویا) چون زمین را زیرورو کنند باز آن زمین را شخم کرده توان گفت . عمل شیاردن . (یادداشت مؤلف ) :
جیحون برِ یک دست تو انباشته چاهیست
سیحون برِ دست دگرت خشک شیاریست .

فرخی .


حق همی گوید بده تا ده مکافاتت دهم
آن بحق نَدْهی و بس آسان بپاشی در شیار.

سنایی .


|| زراعت . (برهان ) (ناظم الاطباء). شیاریدن مصدر آن است . (جهانگیری ). || کیل . (یادداشت مؤلف ). || خراش و شکاف باریک که در روی چیزی ایجاد شود. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله