ترجمه مقاله

شیرآب

لغت‌نامه دهخدا

شیرآب . (اِ مرکب ) شیرِ آب . شیر. شیرابه . شیر و لوله ای که آب از آن جریان یابد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیر شود. || در اصطلاح رختشویان ، آب کم : شیرآب یا شیرآبه دادن به جامه ای که قبلاًآنرا با صابون شسته اند؛ کمی آب بر آن ریختن ، یا در کمی آب بار دیگر شستن . آب کشیدن . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله