شیرخانه
لغتنامه دهخدا
شیرخانه . [ ن َ ] (اِخ ) نام دیگر بلخ بامی . بلخ . (یادداشت مؤلف ) :
به فرخ ترین فال گیتی فروز
سپه راند از آمل شه نیمروز
سوی شیرخانه به شادی و کام
که خوانی ورا بلخ بامی به نام
به کالف شد از بلخ گاه بهار
وز آنجایگه کرد جیحون گذار.
به فرخ ترین فال گیتی فروز
سپه راند از آمل شه نیمروز
سوی شیرخانه به شادی و کام
که خوانی ورا بلخ بامی به نام
به کالف شد از بلخ گاه بهار
وز آنجایگه کرد جیحون گذار.
اسدی .