ترجمه مقاله

شیشک

لغت‌نامه دهخدا

شیشک . [ شی ش َ ] (اِ) شیشاک و گوسپند یکساله . (ناظم الاطباء) (از برهان ). بره ٔ شش ماهه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). بره ٔ شش ماهه بزرگتر از بره ٔ پروار. بره ٔ چاق شش ماهه تا یک ساله . (یادداشت مؤلف ). در تداول اهالی خراسان ، گوسپند نر که بیش از یک سال عمر داشته باشد. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی ). به معنی شیشاک است . (فرهنگ جهانگیری ) :
گرگ اغلب آن زمان گیرا بود
کز رمه شیشک بخود تنها رود.

مولوی .


چو کلکش از پی ضبط جهان میان دربست
فکند مهر شبان گرگ بر سر شیشک .

ابن یمین .


|| رباب چهارتار. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شیشاک شود. || عکه . (ناظم الاطباء) (برهان ). || تیهو. شیشاک . شیشوگ . || بیاح . (مهذب الاسماء). نوعی از ماهی . (یادداشت مؤلف ). || تیهو را گویند، و آن را شیشاک و شیشو نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ).
ترجمه مقاله