صابر
لغتنامه دهخدا
صابر. [ ب ِ ] (اِخ ) شاعری رازی است . صاحب آتشکده گوید: از شعرای ری بود و خطابت آن دیار مخصوص وی . این مطلع از او ملاحظه شد، بد نگفته است :
گهی که تیر تو را از دل رمیده کشم
به این بهانه که پاکش کنم به دیده کشم .
گهی که تیر تو را از دل رمیده کشم
به این بهانه که پاکش کنم به دیده کشم .
(آتشکده ٔ آذر ص 215).