ترجمه مقاله

صاحب هنر

لغت‌نامه دهخدا

صاحب هنر. [ ح ِ هَُ ن َ ] (ص مرکب ) هنرمند. هنرور. دارای هنر :
بی هنر را دیدن صاحب هنر
نیش بر دل میزند چون کژدمی .

سعدی .


اگر هست مرد از هنر بهره ور
هنر خود بگوید نه صاحب هنر.

سعدی .


زبان در دهان ای خردمند چیست
کلید در گنج صاحب هنر.

سعدی .


ورجوع به هنر شود.
ترجمه مقاله