صاحب جهان
لغتنامه دهخدا
صاحب جهان . [ ح ِ ج َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) جهاندار. پادشاه :
گر این صاحب جهان دلداده ٔ تست
شکاری بس شگرف افتاده ٔ تست .
جهان را به صاحب جهان نور باد
وز این داوری چشم بد دور باد.
گر این صاحب جهان دلداده ٔ تست
شکاری بس شگرف افتاده ٔ تست .
نظامی .
جهان را به صاحب جهان نور باد
وز این داوری چشم بد دور باد.
نظامی .