ترجمه مقاله

صاقع

لغت‌نامه دهخدا

صاقع. [ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صقع. بر سر زننده . || دیک ٌ صاقع؛ خروس بابانگ . (منتهی الارب ). || دروغگو. (اقرب الموارد). صَه ْ یا صاقع؛ یعنی خاموش شو ای دروغگو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله