ترجمه مقاله

صالحیة

لغت‌نامه دهخدا

صالحیة. [ ل ِ حی ی َ ] (اِخ ) نام پیروان حسن بن صالح بن حی است وآنان را در شمار معتزلة آرند. (کشاف اصطلاحات الفنون از شرح مواقف ). لیکن صالحیه هر چند در اصول پیرو معتزله اند، آنان را معتزلی نتوان خواند. شهرستانی در ملل و نحل گوید: صالحیه در امر امامت بر مذهب سلیمانیه اند که گویند امامت به عهده ٔ شوری است و شوری با اتفاق دو تن از خیار مسلمین منعقد تواند شد و امامت مفضول با وجود افضل صحیح است . لیکن صالحیة در کار عثمان متوقف اند که آیا مؤمن است یا کافر و گویند اخباری که در حق او رسیده است و بودن وی از عشره ٔ مبشرة ما را بر آن میدارد که به صحت اسلام و ایمان و بهشتی بودن او حکم کنیم و چون بدعتهای او را بینیم که بنی امیة و بنی مروان را برکشیدو کارها کرد که با سیرت صحابه ٔ رسول موافق نبود واجب افتد که به کفر او حکم کنیم ازاین رو در حق او متوقفیم و کار وی به خدا بازگذاریم . و گویند علی پس از پیمبر (ص ) افضل مردم است و اولی به امامت اما او خودحق خویشتن را فروگذاشت و تسلیم آنان گردید و ما نیزبدانچه مسلمانان راضی شده اند رضایت داریم و اگر علی بدین کار راضی نبوده ابابکر در هلاکت است و گویند هرکس از اولاد حسن و حسین شمشیر کشد و عالم و زاهد و شجاع باشد امامست ، و برخی نیکوئی صورت را نیز شرط دانسته اند و اگر این شرائط در دو امام یافت شود و هر دوبه طلب برخیزند آنکه افضل و ازهد است امام باشد و اگر هر دو مساوی باشند آنکه رأی او متین تر و حزم وی بیشتر است اختیار شود و اگر هر دو مساوی باشند دعوی ساقط و کار بعهده ٔ مردمان افتد و اگر دو امام در دو قطر به طلب برخیزند هر یک امام قطر خویش است و اطاعت او بر قوم وی واجب و اگر یکی به خلاف دیگری فتوی دهدهر دو مصیبند هرچند که یکی به ریختن خون امام دیگر فتوی دهد. شهرستانی گوید: در زمان ما بیشتر صالحیة مقلدند و به رأی و اجتهاد نگرایند و در اصول پیرو معتزله اند و ائمه ٔ معتزله را بیش از ائمه ٔ اهل بیت تعظیم کنند و در فروع جز در مسائل اندک که از شافعی یا شیعه پیروی کنند بر مذهب ابی حنیفه باشند. (ملل و نحل شهرستانی چ 1288 صص 74 - 75). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون از شرح مواقف آرد که صالحیه علم و اراده و قدرت و سمع و بصر را برای آدمیان در حال ممات جایز شمرندو گویند که روا باشد جواهر از کلیه ٔ اعراض تهی شود.و گویند جایز است که باری تعالی مرده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 903). و رجوع به تعریفات میر سیدشریف و الانساب سمعانی و خاندان نوبختی ص 251 شود.
ترجمه مقاله