ترجمه مقاله

صالح

لغت‌نامه دهخدا

صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن هیثم . مکنی به ابی غسان .وی حاجب ابوالعباس سفاح عباسی بود. در عقدالفرید آرد: وی از ابوزید روایت کند. (ج 2 ص 346). و نیز گویداو تلمیذ ابوعبید است و این اشعار از وی نقل کند:
تفکرت فی النحو حتی مللت
و اتعبت نفسی له و البدن
و اتعبت بکراً و اصحابه
بطول المسائل فی کل فن
فکنت بظاهره عالماً
و کنت بباطنه ذافطن
سوی أن ّ باباً علیه العفا -
ءُ للفاء یا لیته لم یکن
و للواو باب الی جنبه
من المقت احسبه قد لعن
اذا قلت هاتوا لما ذا یقا -
ل لست ُ بآتیک أو تأتین
أجیبوا لما قیل هذا کذا
علی النصب ؟ قالوا لاضمار أن .

(عقدالفرید ج 2 ص 307).


ترجمه مقاله