ترجمه مقاله

صالح

لغت‌نامه دهخدا

صالح . [ ل ِ ](اِخ ) ابن حبیب بن صالح سواق مدینی . وی از پدر خود روایت کند و از وی اسماعیل بن ابی اویس و هارون بن عبداﷲو محمد عوف روایت کنند و ذهبی آرد که ابوحاتم وی رامجهول داند، چه وی از پدر خود و جناح روایت کند و آنان مجهولانند. ابن حجر گوید: ابوحاتم حبیب را مجهول شمرده است ، نه صالح را. (لسان المیزان ج 3 ص 168).
ترجمه مقاله