ترجمه مقاله

صالقان

لغت‌نامه دهخدا

صالقان . [ ل َ ] (اِخ ) و آن را زالق ، جالق ، صالق ، جالقان نیز ضبط کرده اند و رجوع به فهرست تاریخ سیستان شود. یاقوت گوید: صالقان به فتح لام ازقرای بلخ است و از اصطخری آرد که آن شهرکی است نزدیک بست و در آن میوه ها و خرمابنها و کشت زارها باشد و بیشتر مردم آن جولاهه و آب آن از نهر است . و سمعانی صالقان را به سکون لام ضبط کرده و در منتهی الارب به کسرلام آمده است و رجوع به جالق و جالقان و ژالق شود.
ترجمه مقاله