ترجمه مقاله

صبح تاب

لغت‌نامه دهخدا

صبح تاب . [ ص ُ ] (نف مرکب ) تابنده بصبح . || (ن مف مرکب ) آنچه یا آنکه در معرض تابش آفتاب باشد بهنگام صبح :
روزن جانت چو بود صبح تاب
ذره بود عرش در آن آفتاب .

نظامی .


ترجمه مقاله