ترجمه مقاله

صبح وار

لغت‌نامه دهخدا

صبح وار. [ ص ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند صبح . همانند صبح . سپید و روشن :
سنگ زر شبرنگ لیکن صبح وار از راستی
شاهد هر بچه کز خورشید در کان آمده .

خاقانی .


خیز و مکن پرده دری صبح وار
تا چو شبت نام بود پرده دار.

نظامی .


چو شه دید کان چشمه ٔ خوشگوار
به ظلمت توان یافتن صبح وار.

نظامی .


صبح وارم چو دادی اول نوش
از چه گشتی چو شام سرکه فروش .

نظامی .


ترجمه مقاله