صدا دادن
لغتنامه دهخدا
صدا دادن . [ ص َ / ص ِ دَ ] (مص مرکب ) بانگ دادن . آواز دادن :
چنان ز حسن تو اجزای بزم رفت ز هوش
که گر صراحی می بشکنی صدا ندهد.
رجوع به صدا شود.
چنان ز حسن تو اجزای بزم رفت ز هوش
که گر صراحی می بشکنی صدا ندهد.
طالب آملی (از آنندراج ).
رجوع به صدا شود.