ترجمه مقاله

صدرالدین

لغت‌نامه دهخدا

صدرالدین . [ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) احمد خالدی زنجانی ملقب به صدر جهان . وی بروز ششم ذی حجه سال 691 هَ . ق . بوزارت کیخاتوخان بن اباقاخان رسید و به صدر جهان ملقب گشت و چون بایدوخان بسلطنت رسید او را از شغل وزارت معاف داشت و او نزد غازان رفت و به تحریک او علیه بایدو پرداخت و چون غازان سلطنت یافت وزارت بدو داد ولی بداندیشان او را متهم کردند که با مخالفان درساخته است و غازان بفرمود تا او را سیاست کنند لیکن پیش از اجرای حکم برائت او آشکار گردید و مورد عفو قرار گرفت و در اوائل محرم سال 696 مجدداً بوزارت رسید و این رباعی در این باره سروده شده است :
با صدر جهان فلک چو دمساز آمد
شهبازسعادتش به پرواز آمد
تا تهنیت روز و مه و سال کند
اقبال ز در صلح کنان بازآمد.
در جمادی الاول سال 699 سیدقطب الدین و معین الدین خراسانی از وی نزد پادشاه سعایت کردند و روز چهارشنبه هفدهم رجب این سال مقید گشت و روز یکشنبه بیست ویکم در جوی جاندار بقتل رسید. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 129 و 135 و 138 و 140 و 145 و 146 و 147 و 148 و 151 و 165). در دستور الوزراء آرد که وی از قضات زادگان زنجان بود و در عنفوان اوان شباب بخدمت امیر طغاجار پیوسته نیابت او را قبول کرد و چون در زمان ارغون خان طغاجار امیر الوس گشته حکومت ممالک از روی استقلال تعلق بدو گرفت . خواجه صدرالدین احمد در تصرف اموال اینجوها حاکم مطلق العنان شده مهام او سمت نظام و انتظام پذیرفت و در کرم و سخاوت گوی سبقت از همگان ربود و هرچه حاصل کرد در وجه انعام سادات و علما و فضلا و مشایخ مصروف گردانید. یکی از شعرا در مدح او بنظم آورده است :
بسینه صدر نتوان شد در آفاق
که صدر نامور در هفت کشور
کسی باشد که باشد پیش جودش
چو خاک راه یکسان گوهر و زر
اگر صدری نمی دانید کردن
بیاموزید از صدر طغاجر
سپهر مکرمت احمد که بربود
کلاه سروری از چرخ اخضر.
رجوع به دستور الوزراءچ نفیسی ص 305 - 313 شود.
ترجمه مقاله