ترجمه مقاله

صدر

لغت‌نامه دهخدا

صدر. [ ص ُ دَ ] (اِخ ) ابوبکربن موسی گوید: صدر قریه ای است از قراء بیت المقدس و لاحق بن حسین بن عمران بن ابی الورد صدری مکنی به ابوعمرو بدان منسوبست . وی یکی از کذابان است و نسختی نهاد که نام روات آن شناخته نیست چون طغرال و طربان و کرکدن و نسب خویش را به سعیدبن مسیب رساند. وی از ضراربن علی قاضی و از او یوسف بن حمزة روایت کند و در حدود سال 384 هَ . ق . بنواحی خوارزم درگذشت . (معجم البلدان ).
ترجمه مقاله