ترجمه مقاله

صدیع

لغت‌نامه دهخدا

صدیع. [ ص َ ] (ع اِ) شیر دوشیده ٔ سرد شده که پوست تنک مانند بر روی آن سرشیر بسته باشد. (از منتهی الارب ). اللبن الحلیب وضعته فبرد فعلته الدوایه . (قطر المحیط). || بز کوهی جوان . || مرد میانه خلقت . || جامه که زیر زره پوشند. || نیمه ٔ از هر چیز شکافته بدو نیم . || گله ٔ شتر. || رمه ٔ گوسفند. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || بامداد. (منتهی الارب ). روشنائی صبح .(مهذب الاسماء). سپیده دم . (دهار). || پیوند نو در خانه ٔ (ظَ : جامه ٔ) کهنه . (منتهی الارب ). رقعة جدید فی ثوب خلق . (قطر المحیط). || هر نیمه از جامه یا چیزی دیگر دو پاره شده . (منتهی الارب ). کل نصف من ثوب او شی ٔ یُشق نصفین . (قطر المحیط).
ترجمه مقاله