ترجمه مقاله

صرد

لغت‌نامه دهخدا

صرد. [ ص َ رِ ] (معرب ، ص ) معرب سرد. بسیار سرد.
- یوم صرد ؛ شدیدالبرد. (اقرب الموارد).
|| مرد توانا بر سرما.(منتهی الارب ). || سرمازده . (مهذب الاسماء). الضعیف علی البرد. (از اقرب الموارد). || فرس صرد؛ اسب پشت ریش . || لبن صرد؛ شیر پریشان و پراکنده شده که بهم نشود. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله