ترجمه مقاله

صرع

لغت‌نامه دهخدا

صرع . [ ص َ ] (ع اِ) مثل و مانند. || مقابل و برابر: هو صرع کذا؛ ای حذاؤه . || لنگه ٔ چیزی . || بامداد و شبانگاه ، یعنی از بامداد تا زوال یک صرع و از زوال تا غروب صرع دیگر. روز و شب : اتیته صرعی النهار؛ آمدم او را بامداد و شبانگاه . || گونه از گونه های چیزی . ج ، اصرع . صروع . (منتهی الارب ). نوع از هر چیزی . || ترکتهم صرعین ؛ یعنی منتقل میشوند از حالی بحال دیگر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رنگ :هو ذو صرعین ؛ دارای دو رنگ است . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله