ترجمه مقاله

صرفیون

لغت‌نامه دهخدا

صرفیون . [ ص َ فی یو ](ع ص ، اِ) ج ِ صرفی در حالت رفع. رجوع به صرفی شود. مثال : صرفیون چنین کردند ما نیز چنین کنیم عبارتی است در آخر صیغه سازی ها میگفتند و حالا در تداول ، گفتن این جمله تعبیر از تقلید صرف است ، بی اندیشه و رویه ٔ فکری ، نظیر: عادت بر این جاری است ، سیره چنین است .
ترجمه مقاله