ترجمه مقاله

صریم

لغت‌نامه دهخدا

صریم . [ ص َ ] (ع اِ) پاره ٔ جدا از ریگ توده ٔ بزرگ . و منه افعی صریم ؛ یعنی مار ریگ توده . (منتهی الارب ). || بامداد. (منتهی الارب ). روز. (مهذب الاسماء). || شب تاریک ، از لغات اضداد است .(منتهی الارب ). شب . (مهذب الاسماء). || پاره ٔ شب . (منتهی الارب ). || چوبی است که بر دهن بزغاله بندند تا شیر نمکد. (منتهی الارب ). || خرمن ناکوفته . (مهذب الاسماء). || زمین سیاه سوخته که هیچ نرویاند. (منتهی الارب ). || بریده از هر چیزی . (منتهی الارب ). || و قولهم باء صریم سحر؛ یعنی خایب و خاسر برگردید. (منتهی الارب ). || (ص ) بریده . (ترجمان علامه ٔجرجانی ). || دروده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || (اِ) (اصطلاح عروضی ) نام بحری است .
ترجمه مقاله