ترجمه مقاله

صفای تفرشی

لغت‌نامه دهخدا

صفای تفرشی . [ ص َ ی ِ ت َ رِ ] (اِخ ) نام وی میرزا عبدالحمید و در اخلاق حمیده وحید، از پویندگان فقرا و گویندگان شعر است . از حسن خط صاحب حظ اوفی و از لطف طبع حاوی حد اعلی است ، به دسترنج کتابت وجوه معاش حاصل می کند و از قیود ملازمت خدمت ملوک تن می زند. شاعری قانع و سالکی بی مانع است . چندی است که با منش بخاطر صنعت کتابت و رابطه ٔ موزونیت مراوده دست داده . طبع روانی دارد. دیوان شعرش مفقود شده معهذا پنجهزار بیت بنظم آورده . از اوست در لغز هلال :
چه لعبت است که بر سطح گوی آینه رنگ
بسان لعبت بازان برآورد صد رنگ
گهی به جلوه درآید بشبه صفحه ٔ سیم
گهی به دیده نماید بسان حلقه ٔ تنگ
کندز خاور زی باختر شبی جولان
نپرسد و نهراسد ز راه و از فرسنگ
ستاده اند دلیران و او به پویه ستان
نشسته اند سواران و او به زین آونگ
گهی به شکل کمان گردد و گهی چو سپر
کمان که دید و سپر تندرو چو تیر خدنگ
چو نیم ساغر سیمین شود فراز قدح
گهی به کام شراب و گهی به جام شرنگ
گهی شود متمایل به گاو و بره وشیر
گهی بود متقارن به کژدم و خرچنگ
همه به ساحت گردون سفر کند که بود
فضای گیتی بر آن شگرف پیکر تنگ
جوان شودچو زلیخا به معجز یوسف
از آن سپس که چو یعقوب پیر و چفته و چنگ
به شام عید پدید آید از کنار افق
چو نعل خنگ شهنشاه آسمان اورنگ
شه مظفر منصور ناصرالدین شاه
که کف ّ او چو محیط است و تیغ او چو نهنگ
شکار او همه پیل و نهنگ باشد و شیر
شکار شاهان گور و گوزن و آهو و رنگ
دهد به زایر گوهر به مشت و زر به طبق
دهد به شاعر عنبر به کیل وسیم به تنگ .

(از مجمع الفصحاء ج 2 ص 328).


ترجمه مقاله