ترجمه مقاله

صفری

لغت‌نامه دهخدا

صفری . [ ص َ ف َ ری ی ] (ع اِ) اول ازمنه . (منتهی الارب ). اول الازمنة و تکون شهراً. (قطر المحیط). || بچه ٔ گوسپندان که در طلوع سهیل زاده باشد، سپس قیظی . (منتهی الارب ). نتاج الغنم مع طلوع سهیل و هو بعدالقیظی . (اقرب الموارد). || باران که در اول خریف بارد. (منتهی الارب ). باران که در گرما آید. (مهذب الاسماء). || نباتی که در اول خریف روید. (قطر المحیط). || رفتن گرما و آمدن سرما. (قطر المحیط).
ترجمه مقاله