ترجمه مقاله

صفیف

لغت‌نامه دهخدا

صفیف . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) گوشت به سیخ درکشیده جهت بریانی . (منتهی الارب ). ما صف من اللحم علی الجمر لیشوی . (بحر الجواهر). گوشت نمک سوده . (مهذب الاسماء). گوشت که بر ریگ تافته بریان کنند. || چیزی که در آفتاب گذارند تا خشک شود یا بر خدرک آتش نهند تا کباب گردد. (منتهی الارب ). ما صف فی الشمس لیجف . (اقرب الموارد). || (اِمص ) آرام و سکون بال پرندگان بهنگام پریدن .
ترجمه مقاله