ترجمه مقاله

صفی

لغت‌نامه دهخدا

صفی . [ ص َ ] (اِخ ) شاعری است . آذر بیگدلی در آتشکده آرد: نام وی میرصفی الدین بطبع وقاد وذهن نقاد مشهور بلاد بود، نسخه ٔ اشعارش ملاحظه نشد. این چند بیت از او در تذکره ها بنظر رسیده نوشته شد:
از ضعف ناله کردم و سویم نظرنکرد
نشنید یار ناله ٔ من یا اثر نکرد.

###


سرآمد عمر و دل آواره گشت و خاک شد تن هم
رفیقان یک بیک رفتند و از پی میروم من هم .

###


بردارنقاب از رخ و حیرانی من بین
بگشا گره از زلف و پریشانی من بین .

###


شاعر دزد ماکیان باشد
که بزیرش نهند بیضه ٔ قاز
قاز آخر بسوی آب رود
او بکون دریده ماند باز.

(آتشکده ٔ آذر ذیل شعرای نیشابور).


ترجمه مقاله