ترجمه مقاله

صناجة

لغت‌نامه دهخدا

صناجة. [ ص َن ْ نا ج َ ](ع ص ، اِ) تأنیث صناج . رجوع به صناج شود. || بسیار چنگ نواز و در این حال تا، مبالغت را بود.رجوع به صنج شود. || شب روشن . (منتهی الارب ). || جانوری است مهیب که در تبت بود. (اقرب الموارد). قزوینی گفته : حیوانی بزرگتر از آن بر روی زمین نیست و برای خود خانه می سازد بقدر یک فرسخ و هر حیوانی را که نظر بر آن افتد، درساعت می میرد و استخوان آن مدت طولانی می ماند. (فهرست مخزن الادویة).
ترجمه مقاله