ترجمه مقاله

صنعاء

لغت‌نامه دهخدا

صنعاء. [ ص َ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (معجم البلدان ). قصبه ٔ یمن است . شهریست خرم و آبادان و هرچه از بیشتر نواحی یمن خیزد از این شهر خیزد و بانعمت ترین جائی است اندر همه ٔ یمن و اندر همه ٔ ناحیت عرب شهری نیست از وی بزرگتر و خرم تر و گندم و کشتهای دیگرشان بسالی دو بار ثمر دهد و جوسه بارویا چهار بار از غایت اعتدال هوای این شهر. و باره ای دارد از سنگ و گویند که نخستین بنائی که پس از طوفان کرده اند این است . (حدود العالم ). نام صنعاء نخست «ازال » بود چون حبشیان بدانجا رسیدند و با روی سنگی آن شهر بدیدند، گفتند: این صنعت است ، پس آن شهر را صنعاء نامیدند. و گویند منسوب است به صنعأبن ازال بن یقطن بن عابربن شالخ ... و گویند چون وهرز بدانجا رسید، گفت : صنعة صنعة، یعنی حبشیان آنرا نیک برآورده اند . (معجم البلدان ). رجوع به دائرة المعارف اسلامی ذیل همین کلمه شود.
ترجمه مقاله