ترجمه مقاله

صنعی

لغت‌نامه دهخدا

صنعی . [ ص ُ ] (اِخ ) شاعر است . صادقی کتابدار نویسد: در فن شعر از راهنمایان من است و اکثر رسائل ضروری شعر را در حضور ایشان گذرانیده ام . متجاوز از سه سال ندیدم سر به بالین استراحت بگذارد. در تبریز شیفته ٔ عطار پسری بود. یک میل مسافت بین خانه ٔ خود و معشوق را پیوسته می پیمود. در فن علاقه بندی مهارتی داشت ، چنانکه مصراعی را با کاشتن گل دو رنگ نوشته بود. از رنگ و افشان کاغذ و همچنین از سرنج و سفیدآب و لاجوردشویی اطلاع داشت . او راست :
بغیر جور از آن تندخو نمی آید
وفا خوش است ولیکن ازو نمی آید.
رجوع به مجمع الخواص ص 75 شود.
ترجمه مقاله